من گریه کردم پیش تو عزت بگیرم
زحمت بکش لطفی بکن اینجا بمیرم
در زندگی هر لحظه ، هر دم سر فرازم
« چون که کنار نوکرانت سر به زیرم »
موی سپیدم حاصل دور زمان نیست
این دوری از کرب و بلایت کرده پیرم
حالا دلت می آید ای سلطان عالم ؟
اینک براتم را ز دستانت نگیرم
این شیر پاک مادرم در بین روضه
مهر تو را ممزوج کرده با ضمیرم
در کاسه خالی من چیزی بینداز
« أنت الغنیّ » و من همان « عبد فقیرم »
باید که از نیزه سرت را پس بگیرم
از زندگی ـ بی روی ماه تو ـ چه سیرم